خانه شماره 39

یک دفترچه نویسه‌های شخصی در مورد آنچه ما بدان می‌اندیشیم.
جد و جهد

تذهیب سربرگ

بسم الله چرم

blog pic blog pic

زکات العلم نشرة. اگر بشود اسم این سیاهه‌ها را علم گذاشت. البته بخش اعظم آن دل‌نوشت است. برای نشر فرهنگ و دین می‌نویسیم شاید که خدا هدایتمان کند.

طبقه‌بندی موضوعی

قرآن چرم امام خامنه‌‌ای استاد پناهیان

۳۰
اسفند

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تصمیم گرفتم نوشته‌هایم را به شکلی دیگر در جای دیگر منتشر کنم. و در این خانه غم زده را ببندم. شاید خدای متعال غم را از دل‌های همه بزداید. اگر قرار باشد مخاطبان از این خانه چیزی به عبرت ببرند، کوتاهی دنیا، و الزام به استقامت برای وعده خدا به مومنان است. شاید که ما نیز از آن‌ها بشویم.

دنیایتان را بگذرانید و بدون دیدار و دیدن جایگاهتان در آخرت نمیرید. چرا که ما مهاجریم و قریه‌ها چه مجازی و حقیقی برای ماندن نیستند. بدانید که می‌روید، بدانید که جسم فرسوده می‌شود و جان به ازای آن جوان‌تر باید بشود. بدانید که اگر بر یادخدا مداومت کنید آرام آرام همه چیز درست می‌شود، نمازتان، اعمالتان، آخرتتان.

 

سال 1400

۱۰
آذر

بی‌پولی، سوال اشتباهی است که در اذهان می‌چرخد. لزوما بی‌پول بودن فقیر بودن نیست. گاهی بزرگی پولی ندارد اما مونه و نیازهایش تامین می‌شود. گاهی فردی بر حسب دوری از خدا مورد ابتلاء مالی قرار می‌گیرد. راهکار توجه به خداست. گاهی فردی بر اثر مداومت بر ذکر شریف «لا اله الا الله» تمام دنیای مادی از او رو بر می گرداند و فقیر می‌شود. اگر تاب ندارد، بر سوره واقعه مداومت کند.

اما با دست تنگی چه کنیم؟ این مرتبه مراحلی دارد.

گاهی نگران کم شدن باقیمانده حسابمان به زیر 1 میلیون را داریم با زن و فرزند. اما خوب که نگاه می‌کنیم به خود میگوییم هنوز که به حد بحران نرسیده، توکل کن.

گاهی به زیر 200 تومان می‌رسد. خوب که نگاه می‌کنیم می‌بینیم جایی هست که پاره وقت کاری کنیم و ممر درآمدی باشد. توکل می‌کنیم.

گاهی به زیر 100 تومان می‌رسد. همیشه کسی هست که از او قرض بگیریم. توکل به خدا میرویم سراغ قرض.

گاهی قرضهایمان زیاد می‌شود. خوب که نگاه می‌کنیم می‌بینیم سایت دیوار را برای همین ساخته‌اند. حتما کیفی، کتابی چیزی برای فروش هست.

گاهی زندگی سخت می‌شود، خوب که نگاه می‌کنیم شغلی باید پیدا بشود که ما تغییر مسیر زندگی بدهیم. یا هزینه‌ای هست که کم کنیم. اما سمت رباخانه‌ها نرویم.

اما وقتی زندگی به آدم سخت می‌شود، تازه انسان‌ها یاد خدا می‌کنند. خوب آدم خنده‌اش می‌گیرد، مگر بغیر از عبادت داشتم کار دیگری می‌کردم؟ حالا عبادتم شده است صبر. مگر خبر ندارم آن فامیل در بیمارستان بستری شده و آن یکی خرج میکند تا بچه دار بشود،‌آن یکی هم که درآمدی دارد به ظاهر رسما برده و خادم مدیرش شده و حلقه بندگی سازمانش را در گردن دارد.

چه اهمیتی دارد وقتی زمین و آسمان را در اختیارت می‌گذارند و تو پوزخند میزنی که دست به آن‌ها نمی‌زنم.
همه پولدارها چقدر حاضرند بدهند، شهرت بدست بیاورند، اصلا شما بگویید بلیط هواپیما چقدر است؟ یا بابت اینکه فلان اتفاق کی می‌افتد برخی‌ها حاضرند چقدر بدهند؟
داشته‌هایتان خیلی بیشتر از نداشته‌هایتان است. غم نخورید.

۱۹
آبان

مدتی است که سرمان شلوغ شده، فهرست برچسب‌های رنگی روی قاب، حسابی رنگارنگ و زیاد شده‌اند. اربعین چند سال است که توفیق خدمت می‌دهند، از قبل تا بعدش درگیر هستیم. جامعه و کار و شغل و زندگی حسابی وقت را پر کرده. نکته مهم ماجرا اینجاست که خیلی بیشتر از قبل می‌نویسم و در جاهای مختلفی هم منتشر می‌شود اما فرصت نوشتن در اینجا را نمی‌کنم. هم فضای کنترل و مراقبت (اینترنت)‌آدم را به تحفظ وا می‌دارد هم آنکه چه باید گفت که مرضی خدای متعال باشد. چقدر کار می‌شود کرد حتی در شهرهای کوچک اما کسی نیست که عینک مردم را بر دارد و از سر لطف دستمالی به آن بکشد. تا ببینند که بجای خراشیدن دیوار مردم عوام می‌شود راه متفاوتی را بنیان گذاشت و پیش‌برد. واقعا دارم به این نتیجه می‌رسم که بهشت و جهنم حق است! کسی نمی‌تواند بگوید خدایا فلان کس یا فلان محیط نگذاشتند. خدایا فلانی را از ما گرفتی، مسیرمان عوض شد. اصلا و ابدا، اگر آخرین باقیمانده خدا بر زمین هم الان در دسترس نیست،‌ وظیفه ما دوچندان می‌شود نه کمتر. ظهرها نخوابید،‌اگر محیط بد است، محیط را عوض کنید، آدمها را عوض کنید،‌حتی شغل و اطرافیانتان را عوض کنید. اما انقدر ظهر ها نخوابید تا در گردش ایام، مجبور شوید اندکی در میانه روز استراحت کنید.

راستی، می‌دانید خدا در همین نزدیکی است؟

۱۳
شهریور

میثاق همدلی پیام امام خامنه‌ای در حج 99

می‌گویند یکی از اصلی‌ترین سوالات در روز حساب تبعیت از امام جامعه است. اینکه حرف‌هایش را بشنویم و به آن‌ها عمل کنیم. چیزی که در جای دیگری هم گفته‌ام این است که اکنون امام خامنه‌ای محور اصلی این مصداق است. باید صحبت‌های ایشان را شنید و در مورد آن فکر کرد. شاید که بتوان عمل نمود.

ادامه مطلب چرم
۱۸
مرداد

چند روز پیش خوابی دیدم جالب. خواب دیدم جمعی از دوست و آشنا هستیم که به استقبال حاجیان رفتیم؛ در مسیر بازگشت با حاجی به سمت تالار ولیمه ، در سه خانه‌ ابلیسک وجود دارد که به آن‌ها سنگ باید بزنیم. اما سنگ‌ها قبل از دیوار خانه زمین می‌افتد و رمی نمی‌شود! ابلیسک‌ها شبیه آلاچیق بودند که برخی در آن استراحت می‌کردند و سقف آن همانند ابلیسک‌های معروف هرمی بود. پس از رمی ناموفق به خانه‌ای رفتیم برای ولیمه. تالار درون یک ابلیسک بزرگ بود و به شدت اعیانی...

این روزها که حاجیان در مکه هستند و در حدیث است که در آخرالزمان ثروتمندان برای چه و فقرا برای چه به حج می‌روند. خواستم بگویم مراقب باشیم. اما مشکل آنجاییست که لغت و گفتار مربوط به دانش و علم است و عمل از جنس دیگری است. هر آنچه بنویسیم و بگوییم باز هم وضع به همین منوال است که عمل می‌تواند مطابق باشد یا نباشد.

نگرانم درس‌های حوزه به کار نیایند. باید به دنبال استاد غربت وطن کشید و مهاجرت کرد،‌چه در نفس چه در آفاق.

تخته سیاهتخته سیاهتخته سیاه

نوشته تخته نوشته تخته نوشته تخته