خانه شماره 39

یک دفترچه نویسه‌های شخصی در مورد آنچه ما بدان می‌اندیشیم.
جد و جهد

تذهیب سربرگ

بسم الله چرم

blog pic blog pic

زکات العلم نشرة. اگر بشود اسم این سیاهه‌ها را علم گذاشت. البته بخش اعظم آن دل‌نوشت است. برای نشر فرهنگ و دین می‌نویسیم شاید که خدا هدایتمان کند.

طبقه‌بندی موضوعی

قرآن چرم امام خامنه‌‌ای استاد پناهیان

۲۶ مطلب با موضوع «طرح‌ها :: آموزشی :: حکمت نظری» ثبت شده است

۱۰
آذر

بی‌پولی، سوال اشتباهی است که در اذهان می‌چرخد. لزوما بی‌پول بودن فقیر بودن نیست. گاهی بزرگی پولی ندارد اما مونه و نیازهایش تامین می‌شود. گاهی فردی بر حسب دوری از خدا مورد ابتلاء مالی قرار می‌گیرد. راهکار توجه به خداست. گاهی فردی بر اثر مداومت بر ذکر شریف «لا اله الا الله» تمام دنیای مادی از او رو بر می گرداند و فقیر می‌شود. اگر تاب ندارد، بر سوره واقعه مداومت کند.

اما با دست تنگی چه کنیم؟ این مرتبه مراحلی دارد.

گاهی نگران کم شدن باقیمانده حسابمان به زیر 1 میلیون را داریم با زن و فرزند. اما خوب که نگاه می‌کنیم به خود میگوییم هنوز که به حد بحران نرسیده، توکل کن.

گاهی به زیر 200 تومان می‌رسد. خوب که نگاه می‌کنیم می‌بینیم جایی هست که پاره وقت کاری کنیم و ممر درآمدی باشد. توکل می‌کنیم.

گاهی به زیر 100 تومان می‌رسد. همیشه کسی هست که از او قرض بگیریم. توکل به خدا میرویم سراغ قرض.

گاهی قرضهایمان زیاد می‌شود. خوب که نگاه می‌کنیم می‌بینیم سایت دیوار را برای همین ساخته‌اند. حتما کیفی، کتابی چیزی برای فروش هست.

گاهی زندگی سخت می‌شود، خوب که نگاه می‌کنیم شغلی باید پیدا بشود که ما تغییر مسیر زندگی بدهیم. یا هزینه‌ای هست که کم کنیم. اما سمت رباخانه‌ها نرویم.

اما وقتی زندگی به آدم سخت می‌شود، تازه انسان‌ها یاد خدا می‌کنند. خوب آدم خنده‌اش می‌گیرد، مگر بغیر از عبادت داشتم کار دیگری می‌کردم؟ حالا عبادتم شده است صبر. مگر خبر ندارم آن فامیل در بیمارستان بستری شده و آن یکی خرج میکند تا بچه دار بشود،‌آن یکی هم که درآمدی دارد به ظاهر رسما برده و خادم مدیرش شده و حلقه بندگی سازمانش را در گردن دارد.

چه اهمیتی دارد وقتی زمین و آسمان را در اختیارت می‌گذارند و تو پوزخند میزنی که دست به آن‌ها نمی‌زنم.
همه پولدارها چقدر حاضرند بدهند، شهرت بدست بیاورند، اصلا شما بگویید بلیط هواپیما چقدر است؟ یا بابت اینکه فلان اتفاق کی می‌افتد برخی‌ها حاضرند چقدر بدهند؟
داشته‌هایتان خیلی بیشتر از نداشته‌هایتان است. غم نخورید.

۲۹
ارديبهشت

در باب فلسفه ورزش مطالب درخور کمی موجود است که بیشتر آن به زبان انگلیسی است. اما در این نوشته قصد داریم به یک موضوع پایه در ورزش غیر صنعتی [1] بپردازیم. ورزشی که هدف آن صحت و تقویت جسم است. این نوع از ورزش باید مشخص بشود که از چه زمانی آغاز شد. اگر هدف از ورزش برآورده کردن نیاز جسم یعنی فعالیت و صحت عضلات است، باید مشخصا به این مورد اشاره کرد که مدرنیته علت اصلی ایجاد این مشکل بوده و هست. با اصالت راحتی و تفویض کار به ماشین، غایت جسم انسان را مورد نقص باقی گذاشته و جسم آدمی را رو به تحلیل می‌برد. و کار به جایی می‌رسد که در هنر غربی، آینده انسان را گاها مغزی روی ویلچر یا روی ماشین تصویر می‌کنند، یا در انیمیشن‌های کودک انسان را با هیکلی ضعیف یا بسیار چاق به تصویر می‌کشند. و راهکار را در همان ابزار سازی تعریف می‌کنند.

ادامه مطلب چرم
۲۹
آبان

تخته سیاهزمانی که روی این تابلو حدیث قدسی کوتاه کردن سخن را می‌نوشتم هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم دلیل آن را بفهمم. اما سکوت تاثیر فراوانی در فهم ارتباطات چندگانه و پیچیده دنیای پیرامون دارد.  یکی از عللی که آنکه به جایی می‌رسد دیگر چیزی برای گفتن با طیفهایی از مردم ندارد این است که «ادب» و تواضع پذیرش اشتباهات در برخی مردم نیست. به عبارت دیگر:‌

« فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ۚ ﴿١٧٦﴾ »
روی  شماره آیه کلیک کنید و از آیه 172 بخوانید.

این اتفاق در خیلی‌ها می‌افتد. مومن انقلابی است! اما اگر بگویی فلان جای کارت اشتباه است نمی‌تواند بپذیرد. اصلا نمی‌خواهد که بپذیرد. حتما شما هم زیاد پیرامونتان از این آدم‌ها دیده‌اید اما حرف من این است که هرکس نسبت به پایین‌تر از خودش این حس را دارد. و احتمالا شما هم براای برخی بزرگان همین حس را پدید آورده‌اید.

بگذریم. سکوت جا و مکانی دارد. اما در عرصه اجتماعی عافیت طلبی با سکوت فهیمانه اشتباه می‌شود. اگر برای بدنه جامعه حرف نزنید و سب و لعن‌های احمقانه را تحمل نکنید،‌احتمالا شما عافیت طلب هستید. بروید و اعتقادات جامعه را بشکنید و بی‌پروا نور خدا را فریاد بزنید. بگذارید همه تمسخر و توهینتان کنند. نگران نباشید هیچ‌گاه به میزان رنج رسول الله نزدیک نخواهید شد.

اجرتان با رسول الله

۰۶
شهریور

این روزها بحث آقای رحیم‌پور نسبت به حوزه خیلی بالا گرفته. آقایان مکارم و نوری همدانی و خیل مجتهدین دیگر اعتراض کردند که حرف‌های ایشان غلط و از روی بی‌اطلاعی است. حرف آقای رحیم‌پور را می‌توان در یک جمله خلاصه کرد: «سنت‌های سنگ شده»؛ یک روزی روزگاری رفتاری و روشی ایجاد شد تا مشکلات جامعه‌ای را پاسخ بدهد. اما شاگردان بعدی به‌جای آنکه یاد بگیرند مشکلات را پاسخ بدهند، مسئله را خوب یادگرفتند و فردایش شروع کردند همان مسئله را به شاگردانشان تدریس کردند. این یعنی حرکت و پویش در آن حوزه راکد شد و کم‌کم به‌قدری سخت شد که رنگ و بوی تقدس گرفت.

حرف اینجاست که نه تنها حوزه بلکه بسیاری از دیگر نهادها هم این سنت‌گرایی و سنگ‌شدگی را دارند؛‌ اما چون حوزه مورد توجه و کانون مطالبات است، واکنش‌ها به جمود اندیشه در آن شدیدتر است. به‌عنوان مثال در موضوع مبتلا به سربازی:

ادامه مطلب چرم
۲۳
تیر

امام خمینی(ره) الگوی مناسبی از ساخت شخصیتی بلند و مستحکم برای مطالعه هستند. الگویی که آنقدر قوت دارد که بتوان بر اساس آن مدل ایجاد کرد. گرچه در این نوشتار قصد نداریم به تشریح جزئیات مدل بپردازیم اما به‌طور خلاصه باید اینگونه بیان کرد که در مدیریت نقدینگی و به‌طور کلی مال در کسوت روحانیون شیعه، مولفه‌ی مرکزی «برداشت به حد ضرورت» است. به این معنا که منابع دائما در حال تقویت و تغذیه هستند اما برداشت از آن‌ها در حداقل ممکن و برای ضرورت انجام می‌شود. حال این سوال مطرح می‌شود که حد برداشت به قدر ضرورت چه مقدار است. که می‌بایست مبحث زهد و ‹تهذیب› را باز کرد و به آن پرداخت تا این حد مشخص شود و نحوه تخصیص آن معلوم گردد.

در ادامه داستان بسیار جذابی از امام خمینی(ره) در تقابل با محمدرضا شاه را می‌خوانید که مدل‌سازی بالا تا حدی وام‌دار آن است:

ادامه مطلب چرم
۰۱
خرداد

 

با توام ای دوست در حال و نیک          بشنو از هر مجملی فصلی بلیغ

       آن سخن کز بدایت بود طلع                جامع هر آنچه خواهی بود بل[1]

 

در بسیاری از سخنرانی‌ها شنیده‌ایم: « اوصیکم بتقوی اللَّه و نظم امرکم » این سخن را حضرت امیر در نامه 47 نهج البلاغه در قالب وصیت بیان داشته‌اند. نامه حاوی مضامین بسیار بلندی است که شرح آن از عهده این حقیر خارج است. اما  قصد دارم در این نوشتار به بررسی همین بند کوتاه از نامه مولا بپردازم.

 

أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَ إِنْ بَغَتْکُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ.[2]

شما را به تقوی الهی وصیت می‌کنم، دنیا را مجویید و دنبال مکنید، گرچه به سراغ شما بیاید و بابت چیزی از دنیا که از دست می‌دهید تاسف نخورید؛ حق بگویید. برای اجر [اخروی] اعمالتان را انجام دهید، با ظالم دشمن باشید و برای مظلوم یاور. به شما وصیت می‌کنم و همه فرزندانم و خاندانم و هر آنکه این نوشتار به او می‌رسد: به تقوی الهی و نظم در امور و اصلاح بینتان.

ادامه مطلب چرم
۲۸
مهر

پای سخنرانی استاد بودیم، بحث از احترام به پیامبر رسید به احترام به بزرگان. پدر نسبی و پدر معنوی. چند داستان تکان دهنده مؤید بحث گفت. یکی از بچه‌های فعال فرهنگی که وقتی فوت کرد تهران و قم برایش مراسم گرفتند، در مشاجره والدینش دخالت می‌کند و طرف مادر را گرفته و در روی پدرش می‌ایستد. استاد می‌گفتند خواب ایشان را دیدم که به سراغ پدرم برو. پدر ایشان برای استاد گفتند که یک روز قبل از فوت آمده بود و بسیار گریه می‌کرد و عذرخواهی می‌کرد. من هم به او گفتم بخشیده‌ام.

استاد می‌گفت: پدر بخشید، او جایگاهش بهشت است الان. اما برخی قوانین قابل تغییر نیستند. او فردای آن روز تصادف کرد و رفت.

مورد دیگری می‌گفت که دوتن از طلاب خوب مدرسه تحت تکفل آیت‌الله حق‌شناس آمده بودند پیش ایشان و از وضع مدیریت مدرسه شکایت می‌کردند. آقای حق‌شناس می‌گفت من خیلی تلاش کردم که آن‌ها را رد کنم. اما آن‌ها لحظه به لحظه صدایشان بالاتر می‌رفت و اعتراضشان شدید‌تر. بد نیست بدانید سر هفته هر دو طلبه فوت کردند.

 

بحث استاد چیز دیگری بود و این دو داستان کوتاه را مؤید حرفش آورد. اما نکته مهم در این دو داستان این است که هر دو مومنانی هستند در سطح بالای جامعه. برای همین به این سرعت نتیجه اعمالشان را می‌بینند والا موارد بدتر از این هم بوده که طرف بعد از یک سال فوت شده. و برخی موارد هم بدون پاسخ رها شده. مهربانی خدا یعنی اینکه هرکه مومن‌تر است زودتر اصلاح می‌شود، ولو با مرگ. و خب برخی‌ها هم هوشمنداند، قبل از واقعه خبر می‌شوند و کار به تقابل و مرگ نمی‌رسد. حتی با اصرار لحظه‌ آخری هم پایشان را نمی‌لرزاند و هدف اصلی‌شان که خدا بود را فراموش نمی‌کنند. یکی برنده می‌شود و یک می‌بازد. مراقب باشیم امتحانات بعدی را نلغزیم. اینجا را ببینید: @tezkar

 

آمدم این مطلب را بنویسم دیدم بزرگواری از من درخواست ورود به بحثی کرده. باید بگویم نوشته‌های هرکس برون‌داد حالات اوست، هرچقدر هم بخواهد کتمان کند اهل معنا با لب‌تر کردن درون او را می‌بینند. و چقدر تلخ است برای آن‌هایی که همه را درحال گردش بی‌هوده به‌دور خود می‌بینند، مذهبی‌هایی که همیشه از اسلام و انقلاب و آینده ایران اسلامی می‌نویسند، اما شیطان آنقدر دقیق گمراهشان کرده که خودشان هم نمی‌فهمند، از جایی که هستی، چندین پله بالاتر وجود دارد! شیطان تورا نسبت به بالاتر رفتن گمراه کرده نه نسبت به مقام فعلی‌ات. یک لحظه پرده آسمان را کنار بزنید زندگیتان برای همیشه فرق خواهد کرد.

 

۱۸
مهر

 

 

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

به فکر خودتان باشید؛ دعای دیگران اجازه تاثیر ندارد

 

 

 

ادامه مطلب چرم
۲۲
تیر

انسان غربی همواره در فرار از وضع موجود بوده تا حدی که می‌توان ادعا کرد که خود تمدن غرب او را مجبور به فرار می‌کند. او همواره به دنبال فرار از وضع موجود و ساختن رویایی برای نجات بوده است. اما در هر عصری با سقوط رویا به افسردگی دچار شده است.[1]

از همین روست که انسان جدید در رویای زندگی بهتر سر به آسمان بلند کرده و در رویای یافتن مکانی برای زندگی بهتر در آسمان است. این آرزو که حدود 30 سال[2] است در سینمای غرب با امید یافتن مکانی برای زندگی وسیع‌تر و یافتن گونه‌های جدید از حیات هوشمند تصویر می‌شود در سال‌های اخیر رنگ و بوی ناامیدی به خود گرفته است.

 

  • این ناامیدی از یافتن حیات فرا زمینی را می‌توان در جای جای آثار متاخر فضایی به وضوح دید. برای نمونه در فیلم ‹بین‌ستاره‌ای› سازنده کرم‌چاله نجات بخش‌ را موجودات هوشمند بسیار پیشرفته‌‌ای می‌گمارند که حرکت در زمان برای آن‌ها مانند بالا و پایین رفتن از تپه‌ آسان است. اما در نهایت مشخص می‌شود هیچ گونه‌ی هوشمند دیگری جز نوع بشر در آسمان وجود ندارد و این خود فضانوردان بوده‌اند که در کرمچاله در زمان به عقب برگشته‌اند و با خودشان ملاقات کرده‌اند.

ادامه مطلب چرم
۱۵
تیر

هر مومن و مومنه‌ای فارغ از شغلی که از آن ارتزاق می‌کند در پی رشد و کمال است. از نشانه‌های این رشد را خواندن نماز شب و نماز فجر در اول وقت می‌داند. ما نیز همانند همه همیشه در پی این موارد بودیم و هستیم. با خود می‌گفتیم این بزرگان چطور انقدر منظم و مرتب هر شب برای نماز بیدار می‌شوند و اصلا به خاطر چه موضوعی این‌قدر در نماز اشک می‌ریزند؟ فردی را می‌شناسم که پاسخ این سوال را داشت:

ادامه مطلب چرم
۰۹
خرداد

اطرافیان را که می‌بینم، همه راضی‌اند از مسیر زندگی‌شان. یکی فلسفه غرب خوانده، می‌گوید پشیمان نیستم. آن یکی مهندسی خوانده او هم راضی است. دیگری هنر و موسیقی دنبال می‌کند و لذت می‌برد از مسیر فعلی زندگی‌اش و پشیمان نیست. همه هم احساس می‌کنند خدا را می‌شناسند. ترسیدم. فهمیدم اولا خدا را نمی‌شناسم. دوما رحمت خدا رحمت مطلق است و خاصه. مطلق یعنی جهنم هم رحمت است. خاصه نزدیک به آن‌چیزی است که ما از کلمه رحمت انتظار داریم. و من هنوز در رحمت خاصه نیستم. فهمیدم مسیر زندگی‌ام خوب نبوده. چون اگر اینطور است همه خوب‌اند. خوب را تعریف کردم اوج و تلاش پرمشقت. دیدم تلاش پرمشقت، قربانی بزرگ، سختی فراوان و رسیدن به السابقون السابقون و سابقِ سابقون شدن که یعنی موفقیت را ندارم و نرسیده‌ام و «افنیت عمری فی سکره تباعد منک». داریم همدیگر را گول می‌زنیم و از همدیگر با آب و تاب تعریف می‌کنیم که به به چه عارفی چه مومنی چه مومنه‌ای ماشاالله کمالات را همه دارد. نخیر آقاجان نکیر و منکر اینطور نمی‌بینند که. ائمه هم شفاعتشان روز قیامت است. عالم برزخ خودتی و خودت. خبری نیست از چیز دیگری. عمر را با بازی گذراندیم. تلاش کردیم اما «خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا».

تمام حرفم این است. حتی ذره‌ای فکر نکنید مسیر زندگی را درست و خوب آمدید. کل زندگی را قمار کردیم و باختیم. چشمتان به قبر بیافتد می‌فهمید. آنجا هم نفهمید، مقام عباس بن علی بن ابی‌طالب را ببینید خواهید فهمید. پس بیایید رمضان را دریابیم:

ادامه مطلب چرم
۲۲
ارديبهشت

عده‌ای از دوستان از انتخابات این دوره ناراحت شدند و فریادشان برای تخلفات، تقلبات و تسلبات اتفاق افتاده به آسمان رفت. غافل از اینکه گویی یادشان رفته ما برای مهیا کردن حکومت منجی آماده شدیم. ساختار را درست کنید:

ادامه مطلب چرم
۲۸
بهمن

چشم طمع آمریکایی‌ها به انتخابات باز موعد انتخابات رسید، مسئله‌ای که کشور را زنده و پویا می‌کند و مردم را از دغدغه خوردوخوراک یک پله بالاتر می‌آورد. در این نوشته قصد دارم تا موارد جدیدی را که در سیر تکامل اندیشه‌ام به آن رسیده‌ام بنویسم. و خوب می‌دانم قلمی که هنوز شیوا و گویا نیست نمی‌تواند مطلب را منتقل کند. با این وجود تلاش کرده‌ام تا چندقاعده و قانون را بیان کرده و شهود خود را پیرامون نحوه صحیح کشورداری در اسلام بنویسم!


بعد نوشت:
1394/12/05امام خامنه‌ای رهبر انقلاب: از ادبیات سیاسی دشمن استفاده نکنیم/ دشمنان انقلاب از روز اول تعبیر «تندرو» و «میانه‌رو» را استفاده کردند/ از نظر آنها از همه تندروتر، امام بزرگوار بود؛ امروز هم بنده‌ی حقیر را از همه تندروتر می‌دانند.
1394/12/05امام خامنه‌ای رهبر انقلاب: اسلام طرفدار راه وسط و میانه است اما وسط از نظر قرآن مقابل تندرو نیست، مقابل انحراف است/ تند رفتن در صراط مستقیم چیز بدی نیست/ منظور دشمن از تندرو کسانی است که در انقلاب مصمم‌ترند، حزب‌اللهی‌ها را می‌گویند و میانه‌رو را کسی می‌دانند که در برابر آنها تسلیم باشد.
 

ادامه مطلب چرم
۱۶
آبان

کرسی نظریه‌پردازی، کرسی آزاداندیشی و مناظرهدیدار امام خامنه‌ای با نخبگان

این مدت آن‌قدر سرمان شلوغ بوده که فقط محفل‌های زنانه در این خانه به لطف همسرمان شکل‌گرفته و فرصتی برای ما پیش نیامده تا مطلبی بنویسیم و یادداشتی از انبوه موّاج اندیشه‌مان با شما به اشتراک بگذاریم؛ اما نیاز دوستان جوان ما در دانشگاه‌ها و ناراحتی ما بابت نشانی غلط مسئولین باعث شد تا برای فهم این اصطلاحات و مفاهیم چندخطی بنگاریم ولو بدون بهره‌گیری از هیچ‌یک از زیبایی‌های ادبی و هنری و ژورنالیستی.

وضع آشفته کرسی‌ها

پس از صحبت امام خامنه‌ای مبنی بر ایجاد کرسی‌ها و اعتراض شدید الحن ایشان[1] مبنی بر عدم اجرای آن در دانشگاه‌ها و حوزه‌ها ارگان‌های دولتی لطف فرموده و آیین‌نامه‌هایی برای این امر ایجاد کردند که تقاضا می‌کنم یک نیم‌نگاهی به آن‌ها بیاندازید[2][3]. همچنین مقالاتی مجهز به انواع منابع نوشته شد که دانشجو را گیج‌تر کرد! مشکل اصلی این بود که تعاریف آن‌ها از این اصطلاحات تعریف کاربردی نبود[4] و اصولاً دانشجو فرق این مفاهیم را متوجه نمی‌شد چه برسد به اینکه بخواهد برگزار کند! از همین رو تصمیم گرفتیم تا برداشت خود را درباره این تعاریف بنویسیم:

ادامه مطلب چرم

تخته سیاهتخته سیاهتخته سیاه

نوشته تخته نوشته تخته نوشته تخته