خانه شماره 39

یک دفترچه نویسه‌های شخصی در مورد آنچه ما بدان می‌اندیشیم.
جد و جهد

تذهیب سربرگ

بسم الله چرم

blog pic blog pic

زکات العلم نشرة. اگر بشود اسم این سیاهه‌ها را علم گذاشت. البته بخش اعظم آن دل‌نوشت است. برای نشر فرهنگ و دین می‌نویسیم شاید که خدا هدایتمان کند.

طبقه‌بندی موضوعی

قرآن چرم امام خامنه‌‌ای استاد پناهیان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گناهان» ثبت شده است

۲۱
آذر

وقتی روز اول 29 ساعت ازش بیخبر اومدم...وقتی از همه طرف از خطرناک بودن جاده نجف می‌شنیدم که تصادف توش زیاده...وقتی خودش قبل رفتن می‌گفت فلانی تو راه تصادف کرده... وقتی خودم ید طولایی در سریع نگران شدن دارم...شکستن زنجیر گناهان

اولی رو آخر میگم...

وقتی ایمانم ضعیفه....

انقدر گریه کردم که می‌تونم بگم از سخت‌ترین روزهام بود. لرز گرفته بودم و سینم تنگ بود. اگر نبود آغوش امن مادرم بعید بود دووم بیارم...

می‌خوام اینو بگم که نمیدونم مرز بین حب عزیزان و تسلیم امر حق بودن کجاست...نمیدونم چطور باید دوسشون داشته باشم تا ناشکر نشم...این روزا که فهمیدم هیچوقت به خاطر خدا دوسش نداشتم و همش بخاطر اینه که برام شوهر بی‌نظیریه، که خوب مردونگی می‌کنه،که نفهمیدم توی دلش چیه...خودمو نهیب میزنم و سر نمازهام گریه می‌کنم متفاوت از قبل...

خیلی کم پیش میاد بهم بگه برام دعا کن. ولی از چند پیامکی که توی این یک هفته فرستاده توی اکثرش گفته توی نمازهات دعام کن! نمیدونم چیا به دلش دادن... کم از دلش میگه. بیشتر حرفای دلش رو از توی دست‌نوشته‌هایی که اجازه خوندنشون رو پیدا می‌کنم می‌فهمم...یا از نهیب‌هایی غیرمستقیمی که میزنه. من به وضوح بزرگ شدنش رو می‌بینم... و گاهی می‌ترسم از هر روز خوبترشدنش...ترسم بخاطر اینه که بخاطر خدا نمی‌خوامش... با خودم که تعارف ندارم...میدونم...

خوشا به حال دلش... بدا به حال دلم...

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین
اکشف کربی عن وجهی
به حق اخیک الحسین

----------------------------------------------------

بعدا نوشت: اینکه اینارو راجب همسرم گفتم معنیش این نیست که برام قدیس هست! نه. من موظف به دیدن خوبیاشم و خودش موظف به دیدن ایراداتش! همیشه در انسان خرابه ای برای ساختن هست...

تخته سیاهتخته سیاهتخته سیاه

نوشته تخته نوشته تخته نوشته تخته