بیپولی، سوال اشتباهی است که در اذهان میچرخد. لزوما بیپول بودن فقیر بودن نیست. گاهی بزرگی پولی ندارد اما مونه و نیازهایش تامین میشود. گاهی فردی بر حسب دوری از خدا مورد ابتلاء مالی قرار میگیرد. راهکار توجه به خداست. گاهی فردی بر اثر مداومت بر ذکر شریف «لا اله الا الله» تمام دنیای مادی از او رو بر می گرداند و فقیر میشود. اگر تاب ندارد، بر سوره واقعه مداومت کند.
اما با دست تنگی چه کنیم؟ این مرتبه مراحلی دارد.
گاهی نگران کم شدن باقیمانده حسابمان به زیر 1 میلیون را داریم با زن و فرزند. اما خوب که نگاه میکنیم به خود میگوییم هنوز که به حد بحران نرسیده، توکل کن.
گاهی به زیر 200 تومان میرسد. خوب که نگاه میکنیم میبینیم جایی هست که پاره وقت کاری کنیم و ممر درآمدی باشد. توکل میکنیم.
گاهی به زیر 100 تومان میرسد. همیشه کسی هست که از او قرض بگیریم. توکل به خدا میرویم سراغ قرض.
گاهی قرضهایمان زیاد میشود. خوب که نگاه میکنیم میبینیم سایت دیوار را برای همین ساختهاند. حتما کیفی، کتابی چیزی برای فروش هست.
گاهی زندگی سخت میشود، خوب که نگاه میکنیم شغلی باید پیدا بشود که ما تغییر مسیر زندگی بدهیم. یا هزینهای هست که کم کنیم. اما سمت رباخانهها نرویم.
اما وقتی زندگی به آدم سخت میشود، تازه انسانها یاد خدا میکنند. خوب آدم خندهاش میگیرد، مگر بغیر از عبادت داشتم کار دیگری میکردم؟ حالا عبادتم شده است صبر. مگر خبر ندارم آن فامیل در بیمارستان بستری شده و آن یکی خرج میکند تا بچه دار بشود،آن یکی هم که درآمدی دارد به ظاهر رسما برده و خادم مدیرش شده و حلقه بندگی سازمانش را در گردن دارد.
چه اهمیتی دارد وقتی زمین و آسمان را در اختیارت میگذارند و تو پوزخند میزنی که دست به آنها نمیزنم.
همه پولدارها چقدر حاضرند بدهند، شهرت بدست بیاورند، اصلا شما بگویید بلیط هواپیما چقدر است؟ یا بابت اینکه فلان اتفاق کی میافتد برخیها حاضرند چقدر بدهند؟
داشتههایتان خیلی بیشتر از نداشتههایتان است. غم نخورید.