یه ملاکی که برای همسرم مهم بوده هنگام انتخاب همسر این بود که وضع مالی خانم بالاتر نباشه، وضع مالی ما از اونا پایین تره. مثلا اگر اونا روی پله دهم باشن ما هفت هستیم! (محدودیتی برای تعداد پله ها نذاشتما! شما انشالله پله هزارم باشید) ولی با میزان درآمد همسرم حساب کنید از نظر آمار اقتصاد لیبرالی زیر خط فقریم
ولی خدا میدونه که هیچوقت کم نمیاریم و چقدر برکت رو در زندگی میبینم و هیچ کمبودی حس نمیکنیم، هیچ چشمداشتی به پدر ایشون یا من نداریم. توی یه خونه دو اتاقه زندگی میکنیم و دورمونم با وسایل مختلف شلوغ نکردیم. خیلی کم پیش میاد بهش بگم فلان چیز رو بخر ولی خب خودش همیشه حواسش هست. شایدم این خوبی من نیست و چون اون مراقبه من کمبودی حس نکردم تا حالا.
بخاطر یه ماجرایی دو بار پشت سر هم نون خامه ای خرید. بار اول من خیلی خیلی خوشحال شدم و ابراز کردم. وقتی بار دوم دیدم خریده بازم خیلی خوشحال شدم ولی خجالت کشیدم که با ابراز اون مقدار شادی کاری کردم که توی شرایط خاص مالی خرجی که ضرورت نداشت رو انجام داده.
گمونم از نظر ایشون لازمه روحیه رو حفظ کنیم و شادی ها رو از خودمون دریغ نکنیم. باید یادم باشه که شوهرم خیلی دقیق رفتارم رو واکاوی میکنه و هر حرفی که من میزنم و فراموشش میکنم، اون بهش فکر میکنه...باید یادم باشه...
*خیلی چیزها که عده ای از دوستان خوب و مومنم مینویسن رو همسرم صلاح نمیدونن بنویسم چون اینجا مکان عمومیه!!!