هیاهوی این روزها
عدهای از دوستان از انتخابات این دوره ناراحت شدند و فریادشان برای تخلفات، تقلبات و تسلبات اتفاق افتاده به آسمان رفت. غافل از اینکه گویی یادشان رفته ما برای مهیا کردن حکومت منجی آماده شدیم. ساختار را درست کنید:
پس از تغییر حکومت در ایران از نظام طاغوت به نظام اسلامی، پیشنویس قانونی تهیه و به معرض انتخاب گذاشته شد که مبنای آن «جمهوریت» بود و اسلام به عنوان صفت این «اصل» به دنبال آن میآمد. در نهایت کشور ایران در سال 1358 نظام جمهوری اسلامی را شکل داد. البته در این مورد بحثی نیست که مردم باید اساس حکومت را شکل بدهند اما نحوه و ساختار این حکومت بر چه اساسی خواهد بود؟[1] بدیهی است که در بحبوحه انقلاب فرصتی برای کاری که چندین دهه و شاید صدهها زمان ببرد وجود نداشت. کاری که تا پیش از آن نیز توسط استعمار نه تنها از آن نهی شده بود بلکه به شیوههای فراوانی تلاش میکردند تا حتی به آن فکر نشود.
ساخت ارکان یک حکومت بر اساس مبانی اعتقادی مسیری است که هر تمدنی آگاهانه یا ناآگاهانه آن را میپیماید. در کشور ایران نیز میبایست پس از انقلاب این مسیر پیموده میشد اما بنا به ضرورت نعل به نعل ساختار حکومت دول غربی برای کشور تجویز شده و در فروردین 58 تصویب شد[2]. ساختار سهگانه قدرت که رئیس قوه اجرایی آن چون با مردم در تعامل بیشتری قرار گرفته مستقیما توسط خود مردم انتخاب میشود. تا مردم بهطور محسوسی در مقابل نتایج انتخاب خود قرار گیرند. از آنسو قوه تصمیمساز این کشور نیز به علت قدرتزا بودن صندلیهای آن بیش از آنکه تصمیمساز باشد فرصتساز شده و آراء مردم برای رسیدن به این صندلیها نیز مدیریت حب و بغض میشود.
هنگامی که قوه قانونگذار کشور نتواند در سه سطح قانونهای اساسی و بلند مدت و افقنما، قانونهای پیشبرنده و راهنما و قانونهای بهبوددهنده وضع موجود و اصلاحی کاری در خور انجام دهد؛ طبیعی است قوه مجریه مجبور است برای پاسخ به مشکلات خود تصمیمهای بدون کاغذ بگیرد[3]. و این یعنی هر رئیس دولتی آینده کشور را بر طبق تفکر خودش ترسیم میکند و افسار کشور را به آن سو میکشد.
و همانطور که شاهد هستید کشور دائم درگیر مشکلات روزمره و نیازهای اولیه مانده و بهجای اینکه افق روشن اسلام را دنبال کند و به سوی آن حرکت کند تا دیگر امتها نیز پیرو آن باشند اکنون درگیر این هستیم که نسخههای جامعه جهانی بلاخره مطابق با نیازهای ما هستند یا خیر.
اصلاح ساختار حکومت و بازچینش قوای اصلی برای حرکت به سوی جامعه اسلامی ضروریست.
[1] برای تقریب به ذهن میبایست گفت که هر دو نظام مارکسیستی و لیبرالیستی ادعای توجه به «مردم» را دارند. اما اینکه هر کدام برای مردمشان چه برنامهای داشتند حرف دیگری است.
[2] دقیقا همان بلایی که بر سر انقلاب پیشین یعنی مشروطه آوردند. اکنون نیز با ظرافت و لطافت بیشتری اجرا شد.
[3] قانونهایی که اجرا میشوند اما نانوشتهاند
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.