مدیریت مالی در الگوی حاکمیت اسلامی
امام خمینی(ره) الگوی مناسبی از ساخت شخصیتی بلند و مستحکم برای مطالعه هستند. الگویی که آنقدر قوت دارد که بتوان بر اساس آن مدل ایجاد کرد. گرچه در این نوشتار قصد نداریم به تشریح جزئیات مدل بپردازیم اما بهطور خلاصه باید اینگونه بیان کرد که در مدیریت نقدینگی و بهطور کلی مال در کسوت روحانیون شیعه، مولفهی مرکزی «برداشت به حد ضرورت» است. به این معنا که منابع دائما در حال تقویت و تغذیه هستند اما برداشت از آنها در حداقل ممکن و برای ضرورت انجام میشود. حال این سوال مطرح میشود که حد برداشت به قدر ضرورت چه مقدار است. که میبایست مبحث زهد و ‹تهذیب› را باز کرد و به آن پرداخت تا این حد مشخص شود و نحوه تخصیص آن معلوم گردد.
در ادامه داستان بسیار جذابی از امام خمینی(ره) در تقابل با محمدرضا شاه را میخوانید که مدلسازی بالا تا حدی وامدار آن است:
بعد از فوت آیتالله بروجردی در ابتدای سالهای 40 و 41 امام به طلبهها شهریه میداد؛ البته نه بهعنوان مرجع تقلید. سعی در مرجع کردن خود نبود؛ چون ایشان هوای نفس نداشت و آن را زیر پای خود له کرده بود. با اینکه بزرگانی همچون پدرم و مرحوم منتظری و خیلی از کسان دیگر سعی داشتند تا ایشان را به عنوان مرجع مطرح کنند؛ ولی ایشان ابا میکرد. در دادن شهریه مشکلات و کمبودهای زیادی داشت. شاه که متوجه این مسئله شد، آقای بهبودی، وزیر دربار و آقای کمالوند خرمآبادی را خواست. آقای کمالوند ملأ و مجتهد باشخصیتی بود. رفتارش بهگونهای وزین بود که شاه هم میتوانست با او ارتباط برقرار کند، در اصطلاح امروزی شاخ مبارزاتی نداشت و تمامی مردم لرستان او را باور داشتند. شاه آقای بهبودی و ایشان را خواست تا خدمت امام بروند و به ایشان بگویند که اگر مشکل حل بشود. آقای بهبودی و کمالوند به قم آمدند تا امام روحالله خمینی را ببینند. آقای بهبودی نمیتوانست صحبت کند و به آقای خرمآبادی گفت تا او این موضوع را بیان کند؛ ولی آقای خرمآبادی هم به او گفت که خودتان پیغام شاه را بیان کنید. آقای بهبودی به امام گفت: «اعلیحضرت همایون شاهنشاه متوجه مشکلات شهریه شما شدهاند، ایشان متعهد هستند تا ماهی دو میلیون تومان به شما بپردازند تا بتوانید شهریه را سروقت پرداخت کنید.» مرحوم امام مکثی کرد و سپس فرمود «به اعلیحضرت سلام من را برسانید و بفرمایید: خمینی حاضر است فردا صبح مبلغ بیست میلیون تومان به شما بپردازد به شرطی که اعلیحضرت از ایران برود.» فردای آن روز آقای بهبودی و آقای کمالوند نزد شاه رفتند؛ ولی رویشان نمیشد تا پیام امام خمینی را بیان کنند. به همین علت آقای بهبودی از آقای کمالوند خواست تا ایشان پیغام امام را به عرض شاه برساند. آقای کمالوند به شاه گفت: «من و آقای بهبودی پیغام شمارا به حاجآقا روحالله خمینی رساندیم و ایشان فرمود اگر اعلیحضرت مشکلی ندارند من فردا یا پسفردا مبلغ بیست میلیون تومان به ایشان میدهم تا از ایران بروند و مردم ایران را رها کنند». شاه از این جمله امام خمینی ناراحت شد و به آقای بهبودی گفت: «همین الان به ایشان بگویید که مبلغ بیست میلیون تومان را بفرستند و من فردا میروم. آن روضهخوان که معطل دو تومان شهریه است، بیست میلیون میخواهد پول بدهد به او بگویید چشم پول بدهد، من میروم.» آقای بهبودی میان حرف شاه میپرد و میگوید: «اعلیحضرت دست نگه دارید. شما ایشان را نمیشناسید، اگر او فردا صبح در مسجد اعظم اعلام عمومی و اعلامیهای صادر کند که کار واجبی دارد و هر نفر مبلغ یک تومان بدهد شبانه این پول جمع میشود و این کار اصلاً به صلاح نیست.» شاه که متوجه حرفهای بهبودی شد، حرف خود را پس گرفت؛ ولی از آن زمان از امام کینه به دل میگیرد.
مصاحبه با حجتالاسلام هادی غفاری
نشریه حریم امام؛ شماره 300