با توام ای دوست در حال و نیک بشنو از هر مجملی فصلی بلیغ
آن سخن کز بدایت بود طلع جامع هر آنچه خواهی بود بل[1]
در بسیاری از سخنرانیها شنیدهایم: « اوصیکم بتقوی اللَّه و نظم امرکم » این سخن را حضرت امیر در نامه 47 نهج البلاغه در قالب وصیت بیان داشتهاند. نامه حاوی مضامین بسیار بلندی است که شرح آن از عهده این حقیر خارج است. اما قصد دارم در این نوشتار به بررسی همین بند کوتاه از نامه مولا بپردازم.
أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَ إِنْ بَغَتْکُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَیْءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ.[2]
شما را به تقوی الهی وصیت میکنم، دنیا را مجویید و دنبال مکنید، گرچه به سراغ شما بیاید و بابت چیزی از دنیا که از دست میدهید تاسف نخورید؛ حق بگویید. برای اجر [اخروی] اعمالتان را انجام دهید، با ظالم دشمن باشید و برای مظلوم یاور. به شما وصیت میکنم و همه فرزندانم و خاندانم و هر آنکه این نوشتار به او میرسد: به تقوی الهی و نظم در امور و اصلاح بینتان.