نگاهم به نگاه مخلوقی است که...
محرمش به حرمت خونش بی ولادت
و...
شعبانش به میمنت قدومش بی شهادت
اینکه خدا برنامه هامونو جوری چید که خونمون (اینجا) امشب آماده بشه برای من یه فال نیکه...
برای من که سالها داشتن این وبلاگو دوست داشتم ولی همسرم هادی به دلایلی صلاح نمیدونست و منم با دل شاد میگفتم سمعا و طاعتا ...
برای من که تازه چله سخت زیارت عاشورام تموم شده بود ...
برای من که در هر خونه ای میرفتم منو میفرستاد در خونه ارباب عشق...
برای من که درگیر بندگی در دو روز زندگی بودم و فهمیدم راهی جز حسین علیه السلام نیست...
پس...
بی وضو وارد خونمون نمیشیم...