مدتهاست که ننوشتم. بارها مسائلی پیش اومد که میشد نوشت ولی دستم به نوشتن نرفت. بیشتر خوندم این مدت. به موضوعات وبلاگها فکر کردم، به قلم نویسندهها، به هدف خیر پشت مطلب...
این مطلب یه دردنامس... مغزم درد گرفته! روحم درد گرفته! از خودیها! از خانمهای مذهبی! نمیدونم چقدر دیگه باید بگذره تا ما به خودمون بیایم و انقدر اصرار نکنیم که حرف ما درسته. انقد سلیقه رو دخالت ندیم. برفرض که سلیقه ما درست ولی گاهی یه مصلحتی بالاتر وجود داره که باید به خاطرش ازون سلیقه درستمون کوتاه بیایم. مخاطب مطلب من خانمهای مذهبی هستن. خصوصاً وبلاگ نویسها، خواهرهایی که خیلیهاشون رو میشناسم که در چه حد فکری هستن؛ با خوندن وبلاگشون از اینهمه تفاوت انگشت به دهن میمونم! همه ما میدونیم که حجاب فقط پوشوندن بدن نیست. کلام ما باید محجوب باشه. باید دیگران ازش در امان باشن. باید جوری باشه که اگر حتی یه ‹فی قلوبهم مرضی اونو شنید اتفاقی نیفته! نه اینکه بگیم به ما چه. اون خودش رو درست کنه. درحالیکه این حرف دقیقاً همون حرف خانمهای بیحجاب کف جامعس! و ما نباید عیبی رو که ازش نهی میکنیم توی خودمون باقی بذاریم!
همه ما مشکلاتی داریم. این طبیعت دنیاست، اما اینکه هر کس چگونه با مشکل برخورد میکند تفاوتها را میسازد.
عدهای در برخورد با مشکلات فغانشان به آسمان بلند است، عدهای پرخاش کرده و تلاش میکنند خودشان را گول بزنند که تقصیر اطرافیان است، عدهای صبوری میکنند و مشورت. اما گروهی هم هستند که صبوری میکنند و کتمان. این گروه مخفیانه مشورت میکنند و عزتمندانه زندگی میکنند. مشکلاتشان را با صاحبشان در میان میگذارند و صاحبشان در زیر نامهشان پاسخ مینویسد. مورد شماتت دوست و دشمنند و گمنام در میانمان زندگی کردهاند.
شما چگونه با مشکلاتتان برخورد میکنید؟
بخش پیوندهای خانه ما از دو بخش تشکیل شده؛ آنهایی که با خانم خانه در ارتباطاند و آنهایی که با مرد خانه در ارتباطاند. خوب این تقسیمبندی در زمان قدیم هم برای خودش حکمتی داشت. مردها کوبه مردانه را میکوبیدند و زنها کوبه زنانه را. هرچه در اینترنت جستجو کردم برای خانه مجازیمان زنگی یافت نشد! مرد را با جوهر کاری بودنش میشناسند. آستینها را بالا زدیم و خودمان برای خانهمان زنگی تهیه کردیم. کوبه مردانه و زنانه! کار که تمام شد حاصل دسترنج شخصی را زکاتیست واجب! حال اگر منت بگذارید و زکات ما را قبول کنید، باری را از دوشمان برداشتهاید.
همانطور که در تصویر مشخص است؛ از بین تصاویر معدودی که از کوبههای قدیمی بود یکی را انتخاب کرده و کار را شروع کردیم. ابتدا طراحی سه بعدی آن را انجام داده و سپس تذهیبکاری روی آن را برای نوازش چشم بیننده. ماحصل کار یک پرونده کرل است که میتوانید از اینجا آن را دریافت و در ابعاد دلخواه آن را چاپ کنید. راستی در صورت دریافت یک صلوات و دعا برای والدینمان ما را خوشحال خواهد کرد.
موسیقی علمیاست که در اثر کم توجهی به آن به ورطه فساد افتاده است. امروزه موسیقی تنها وسیله سکرآور و عادتیاست که برای بعضیها قابل ترک نیست. به نحوی که موسیقی را جز به موسیقی دورکننده از حقائق هستی نمیشناسیم. این نوع از موسیقی که در احادیث و فقه به موسیقی لهوی[1] شناخته میشود. مباحث زیادی پیرامون موسیقی در ذهن دارم که فرصتی برای بیان آنها نیست. علم موسیقی را علمی میدانم که میتواند جامعه بشری را به سمت و سوی خدا سوق دهد البته این علم بسیار فراتر از هارمونی آواها و نتهاست و باید به آن علم اصوات اطلاق کرد. شاید نکته فرومانده جامعهسازی در نگاه اسلام استفاده از ابزار پرقدرت موسیقی باشد. ولی علیایّحال چیزی که در جامعه فعلی وجود دارد فسادیست که در سطح خرد باید با آن مقابله کرد و در سطح کلان حکومتی آن را به سمت صلاح هدایت.
این یادداشت به بهانه انتشار پروندهایست که در یکی از مساجد بما رسید و ما نیز آن را باز نشر میدهیم. این پرونده حاوی چند حدیث پیرامون موسیقی است که متناسب با فضای مسجد و تخته فرهنگی پایگاههای بسیج طراحی شده. برای دریافت پرونده Doc و PDF آن از اینجا اقدام کنید.
در طبیعت دو نوع اسکلتبندی داریم. داخلی و خارجی. موجوداتی مانند مورچه اسکلتشان خارجی است یعنی سطح بدن آنها بسیار سفت و مستحکم است؛ و این نوع اسکلتبندی آنها را در برابر محیط سختی که در آن زیست میکنند محافظت خواهد کرد و به آنها این قدرت را میدهد که چندین برابر وزن خودشان بتوانند بار حمل کنند.
برای اسکلت داخلی نیز میتوان به چهارپایان اشاره کرد. در این موجودات چهارچوب بدن در میانه اعضا قرارگرفته و پوست رویینشان بنا به شرایط متفاوت است. گاهی مانند انسان پوستی ظریف و لطیف دارند و گاهی مانند کرگدن پوست آنها بهقدری مقاوم است که از آن در تهیه سپر استفاده میشده است.
در این نوشتار قصد نداریم به تقسیمبندی موجودات در طبیعت از این حیث بپردازیم بلکه ازآنجهت که تمامی دنیا و مافیها برای ما انسانها خلقشده تا یا از آن بهره ببریم و یا درس و آیتی برای ما باشد، میخواهم برداشتی از این اسکلتبندی موجودات در خلق ابزار کنم.
وسایل حرکتی در قرنهای اخیر از چهارپایان به ماشینهای فلزی و هواپیماها تبدیلشده است؛ و این تبدیل در کنار سودهای زیاد به علت عدم نگرش عقلی به آن مضرات بسیار زیادی را برای انسان به همراه داشته است. ما وسایل حرکتی را به چند بخش تقسیم کرده و برای هرکدام پیشنهادهایی را از این برداشتمان خواهیم نوشت.
باید از او دل بکنم تا خدا راضی شود.
باید باور کنم که او هیچ است تا خدا عرشش را در خطر نبیند.
دعا کنید برایمان. بسیار بسیار دعا کنید!
حضرت زهرا برایتان دعا کند.
یکی از مشکلات امروز تولید علم در حوزه محصولمحور نبودن و نداشتن یک انسجام تولید تا مصرف علم است. مطلبی که گنگ خوابدیدهای مانند من تصمیم دارد بگوید، شرح و بسط بسیار میخواهد.
یکی دیگر از مشکلاتی که گریبانگیر علوم نظری است شرح و بسط بسیار علوم و حجم زیاد مطلب است که مخاطب نمیتواند در انتهای کتاب یک شاکله صحیح از مطلب در فکرش ایجاد کند و یا شاکله ایجاد شده در دیگر افکار احتمالا متفاوت خواهد بود. این تفاوت سرآغازی برای اختلافات نظری خواهد شد کما اینکه در این علوم شاهد آن هستیم.
نمودار زیر پیرامون مباحثی است که گاهی با نام علم اخلاق و گاهی با نام مبارزه با نفس و گاهی با نام «آنچه خدا از ما میخواهد» مطرح میشود. این نمودار شمای کلی و سادهسازی شدهای از سیر رشد انسان است. البته باید این نکته در خاطرم باشد که نسخه اولیه و غیرقابل استنادی است که نیاز به اصلاح ساختاری و محتوایی دارد. همچنین مخاطبان محترم بدانند که اینیک «نقشه سرد» است و نمیتوانید به آن تکیه کنید بلکه تنها برای کسانی که در مسیر هستند یک دستورمنطقی را ترسیم میکند تا کمی به جایشان در این زمینبازی اشراف پیدا کنند.
آموختم که خدا بهترین تقدیر را برای همه نوشته است. نابترین حسها را برایشان خواسته اما چه میشود که اینجاییم؟
وقنی فکر و نیتی اشتباه ایجاد شود، متوهمانه آن نیت به خدا ربط داده شود.
راهی غلط انتخاب شود، غلط طی شود.
مقدس مآبانه زندگی کرد و در دل گمان باطل کرد که این مسیر و سختیهایش را خدا برایم خواسته.
وه که باطل گمانیست...
شیطان زیرکانه در کمین مذهبیها مینشیند! مبارزاتی میکنیم که ذره ای مد نظر خدا نبوده. مسیری میرویم که خدا نخواسته.
نظاره میکند من را و دست و پا زدنهایم را و من غافل از اینکه این سختیها را خودم خواستهام نه خدای من.
چه سرنوشتها که با این کج رفتنها در غفلت و گمان برای خدا بودن، خراب نشد!
------------------------------------------------
آتش گرفتم وقتی دیدم روی پرچم تابوتهای شهدا، هر چیزی نوشته بود و دیدم که فرزند شهیدی که هرگز او و پدر هم را ندیده بودند نوشت: "پرچم کشورم آنقدر با ارزش است که من آرزوی چیزی جز شهادت را لایق نوشتن بر آن نمیبینم، دلم برای پدرم بیشتر و بیشتر و بیشتر از همیشه تنگ شده. حتی به اندازه بک آغوش در خواب! به دوستتان بگویید به خوابم بیاید "
-----------------------------------------------
خدایا! اجعل عواقب امورنا خیراً...
خدایا! ثبت قلوبنا علی دینک...
بخش اول و بخش دوم این سری نوشتهها را جهت تذکر نفس از خاطر گذراندیم. در این جلوه مطلب بندی را برای تبرک از کتاب سر الصلاۀ امام خمینی (ره) مینویسم:
و پسازآنکه شواغل قلبیه را کم کرد باید شواغل خارجیۀ را نیز باندازه ممکن کم کند و بیشتر آداب شرعیۀ شاید برای این فائدت باشد. مثل نهی از التفاتات باطراف و لعب با دست و ریش و فرقعه الاصابع[1] و مدافعه بول و غائط و ریح و مدافعه نوم و نظر کردن به نقش خاتم و مصحف و کتاب و گوشکردن بحرفهای خارجی و حدیث نفس و دیگر آداب مکروهه و مثل آداب مستحبه کثیره که برای حفظ حضور حضرت باری جلت عظمه است.
انشاالله در آینده به بررسی بیشتری از کتاب امام و محشی کرد آن خواهم پرداخت، شاید مشقهای ما به عشق برسد.
[1] فرقعه الاصبع: پیچیدن انگشتان و درهم خمانیدن آنها تا بانگ برآرد: منتهی الارب.
هر شغلی مخاطرات خاص خود را دارد. این شغل نیز گاهی به برکناری از موقت از جایگاه میانجامد و گاهی به ممنوعالتصویر شدن و یا انزوا؛ اما هر جور نگاه کنیم به حقوق و مزایایش میارزد! خوب معمولاً همه شغلهای پرمخاطره دستمزد بالایی دارند. خوبی دیگر این شغل نقد بودن دستمزد آن است. علاوه بر آن دائمی است و بازنشستگی نیز ندارد. استخدام در این شغل ضوابط و شرایط خاصی دارد و بهسختی انجام میپذیرد اما در تعداد پذیرفتهشدگان محدودیتی ازنظر سن و تعداد وجود ندارد. از فواید بارز دیگر این شغل میتوان به رشد شخصی فرد اشاره کرد، برخلاف دیگر کارها که شخصیت فرد را ارتقاء همهجانبه نمیدهند، این شغل به ذات فرد را رشید و عاقبتبهخیر میکند. در گذشته شغل انبیاء بود و اکنون شغل صالحان زمینی. این شغل امربهمعروف و نهی از منکر است. بنا به گفته ا... متعال تنها شغل برای انسانها و جنیان عبادت است و تهیه روزی و خدمت به خلق «شغل» محسوب نمیشود. صحت این مدعا را در جایجای ادعیه میتوانید مشاهده کنید که این کلمه را در همین مفهوم بکار بردهاند. بیایید همه شاغل شویم. نام ماندگار یعنی علی خلیلی، شغل ماندگار یعنی نهی از منکر این روزهای آقای ماندگاری[1] ... .
شما شغل نمیخواهید؟
چند روز پیش کودکی را به من سپرده بودند. میان بازی گفت: "آب میخوام". دستم بند بود. گفتم: "یکم صبر کن بهت میدم". ایستاد کنارم و نرفت و منتظر ماند. این ماندنش در کنارم گواه این بود که صبرش به اندازه یک توقف کوتاه است. نمیتواند یک ساعت صبر کند!
کمی گذشت...
بهانه یک وسیله بازی را گرفت که نداشتیم و نمیشد در این اوضاع مالی خانوادهاش هم قول آینده را هم به او بدهم. گفتم: "نداریم. بزرگ شدی میگیریم برات"
اصلاً متوجه نمیشد که «بعدا» و «بزرگ شدی» یعنی چه! بهانه چویی و گریه میکرد.
یادم آمد نوزاد که بود برای شیر مادر هم «صبر کن» برایش معنا نداشت!
هرچه بزرگتر میشود میزان صبر برای موارد مختلف را میآموزد. و در بعضی موارد، بههیچوجه متوجه «بعدا میخرم و الان نمیشه» نیست.
----------------------------------------
درس نوشت: یاد خودم افتادم. که چقدر به حرف خدا بیتوجهم که میگوید: "صبر کن بنده من! زندگی خوش را در بهشت خواهی چشید!" صبر کن سالهای عمر را...
تنبه نوشت: وای بر من که خالقی همچو او، مرا بنده خود میداند ولی من خویشتنم را عبد وجودش نمیدانم!!!